loading...
طنز و سرگرمی
علي رايگان و علي رايگان بازدید : 87 جمعه 1389/05/15 نظرات (2)
                

 

آقایان ، آقا پسرها ، مردان مجرد و متاهل ، افراد ذکور جامعه ...

آیا تا کنون با خود اندیشیده اید که به چه دلیل خدمت مقدس سربازی اجباریست ؟

چرا از قدیم و ندیم گفته اند که تا خدمت نروی مرد نمی شوی ؟!

چرا اکثر مردان موفق ، عامل اصلی این موفقیتشان را ۲ سال خدمت سربازی می دانند ؟!

چرا ۹/۹۹درصد خانواده های دختر دار حاضر نیستند به پسری که هنوز خدمت نرفته دختر بدهند ؟!

و چرا اکثر پسرهایی که قبل از سربازی رفتن زن می گیرند در آینده با مشکلاتی مواجه می شوند؟!

هدف از طرح این سوالات ، آماده کردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پی بردن به عمق فاجعه میباشد !

پاسخ تمام سوالات فوق در یک جمله خلاصه می شود و آن این است که ( خدمت سربازی یک دوران آموزشی و تمرینی است جهت آشنایی هر چه بیشتر و بهتر آقایان مجرد با زندگی زناشویی ! )بله ، درست شنیدید . شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز ، در اکثر کشور های دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه ، قبل از افتادن به دام ازدواج ( ببخشید ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) برای ۲ سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در ۱۰۰ سال آینده ، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند !

و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 112 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)
 
 
اهل عرفانم من
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من
سفره نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدور پسته
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین میکارند
اهل عرفانم من
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 115 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)
 

خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند

که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند

هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی
پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد

غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم
به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 87 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)
سیمین بهبهانی

 

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
 
 
 
 

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی : 

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی
   
 
 
 
جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا : 


 

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم
 
 
جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی : 

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را
 
 
جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا : 

صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست
صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست
سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست
با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟
دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست
صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست


 
عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی:

ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی
رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی 
ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟ 
سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا
عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها می کنی 
طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی
بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها می کنی 
خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را
آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها می کنی 
دلبر اگر بر ناز شد ،افسانه ی پر راز شد …
دلداده داند گویدش : باز امتحان ها می کنی 
معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند!
ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟ 
عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد
گاهی اگر این می کند ، بر آسمان ها می کنی؟ 
او داند و دلدار او ، سر برده ای در کار او
زین سرکشی می ترسمت ، شاید دکان ها می کنی 
از (بی نشان) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی
بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی
 
 
علي رايگان و علي رايگان بازدید : 101 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)
 
 
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد

بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست

حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت

رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید

زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند

گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد

نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت

بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است

اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی

اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد

کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید

شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی

بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد


علي رايگان و علي رايگان بازدید : 80 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)

اگه ازم گریزونی ، از عاشقی پشیمونی

داری اشکامو میبینی ، از تو چشمام نمیخونی

قدر تو رو ندونستم ، تو رو خواستم نتونستم

از تو شکایتی ندارم ، تو رو دنیام میدونستم

فرصتی بده به دستام ، بزار دستاتو بگیرم عاشقونه

نگو ما با هم غریبیم ، به من احساسی نداری بی بهونه


بی تو دلخوشی ندارم ، دیگه طاقت نمیارم

ای تموم زندگیم ، هستی من دارو ندارم

وقتی اسمت رو لبامه ، نفسام آروم میگیره

بی تو حرف تازه ای نیست ، بی تو من دلم میگیره

فرصتی بده به دستام ، بزار دستاتو بگیرم عاشقونه

نگو ما با هم غریبیم ، به من احساسی نداری بی بهونه


عشق من چیزی بگو ، نزار که زود تموم بشه

نزار این احساسی که دارم ، بدون تو حروم بشه

کمی نوازشم بکن ، عشق منو ازم نگیر

نزار حس تو رو خواستن ، اینطوری نا تموم بشه

فرصتی بده به دستام ، بزار دستاتو بگیرم عاشقونه

نگو ما با هم غریبیم ، به من احساسی نداری بی بهونه

 

 

                             

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 88 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)

الف:اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب:بخشش برای تجلی روح وصیقل جسم

پ:پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت:تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث:ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها

ج:جسارت برای ادامه زیستن

چ:چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح:حق شناسی برای تزکیه نفس

خ:خودداری برای تمرین استقامت

د:دوراندیشی برای تحول تاریخ

ذ:ذکرگویی برای اخلاص عمل

ر:رضایتمندی برای احساس شعف

ز:زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ:ژرف بینی برای شکافتن عمق دردها

س:سخاوت برای گشایش کارها

ش:شایستگی برای لبریز شدن در اوج

ص:صداقت برای بقای دوستی

ض:ضمانت برای پایبندی به عهد

ط:طاقت برای تحمل شکست

ظ:ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع:عطوفت برای غنچه نشکفته باورها

غ:غیرت برای بقای انسانیت

ف:فداکاری برای قلبهای دردمند

ق:قدرشناسی برای گفتن ناگفته های دل

ک:کرامت برای نگاهی از سرعشق

گ:گذشت برای پالایش احساس

ل:لیاقت برای تحقق امیدها

م:محبت برای نگاه معصوم یک کودک

ن:نکته بینی برای دیدن نا دیده ها

و:واقع گرایی برای دستیابی به گنه هستی

ه:هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی:یک رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

 

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 103 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)


Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
يک بار دختري حين صحبت با پسري که عاشقش بود، ازش پرسيد

Why do you like me..? Why do you love me
چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟

I can't tell the reason... but I really like you
دليلشو نميدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me
تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان کني... پس چطور دوستم داري؟

How can you say you love me
چطور ميتوني بگي عاشقمي؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت کنم

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي


Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful
باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،

because your voice is sweet
صدات گرم و خواستنيه،

because you are caring
هميشه بهم اهميت ميدي

because you are loving
دوست داشتني هستي،

because you are thoughtful
با ملاحظه هستي،

because of your smile
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکي کرد و به حالت کما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه اي رو کنارش گذاشت با اين مضمون


Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk
عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا که نميتوني حرف بزني، ميتوني؟

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نميتوني برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، براي حرکاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حرکت کني پس منم نميتونم عاشقت باشم


If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason
عشق دليل ميخواد؟

NO! Therefore
نه!معلومه که نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم


True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعي هيچوقت نمي ميره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
اين هوس است که کمتر و کمتر ميشه و از بين ميره

Immature love says: "I love you because I need you
"عشق خام و ناقص ميگه:"من دوست دارم چون بهت نياز دارم

Mature love says "I need you because I love you
"ولي عشق کامل و پخته ميگه:"بهت نياز دارم چون دوست دارم

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays
"سرنوشت تعيين ميکنه که چه شخصي تو زندگيت وارد بشه، اما قلب حکم مي کنه که چه شخصي در قلبت بمونه

علي رايگان و علي رايگان بازدید : 113 جمعه 1389/05/15 نظرات (0)

 

سر دروازه که رسیدم --- صدای بلبل و شیپور شنیدم


به خود گفتم که شیپور نظام است---دگر شخصی گری بر من حرام است


به صف کردند تراشیدند سرم را---لباس ارتشی کردند تنم را


الهی خیر نبینی سر گروهبان --- که امشب کردی تو مرا نگهبان


سر پستم رسیدم خوابم آمد --- محبت های مادر یادم آمد


تفنگم را گذاشتم بر لب سنگ --- محبت های مادر یادم امد


غم مادر مرا دیوانه کرده --- کبوتر در عجبشیر لانه کرده


نوشتم نامه ای با برگ چایی --- کلاغ پر میروم مادر کجایی


نوشتم نامه ای با برگ زیتون --- فراموشم نکن ای یار شیطون


نوشتم نامه ای با برگ انگور --- جدا گشتم دو سال از خانه ام دور

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 1,485